خلاصه کتاب گربه سیاه
بخشی از کتاب گربه سیاه:
«من از همان روزهای اول کودکی برای خوشخلقی و نرمش طبعم شناخته میشدم. محبتم به حیوانات چنان زیاد بود که مورد تمسخر همسالانم قرار میگرفتم. والدینم اجازه میدادند حیوانات خانگی متنوعی داشته باشم و من هرگز خوشحالتر از زمانی نبودم که به این موجودات وفادار غذا میدادم یا نوازششان میکردم. این خصوصیت با بزرگ شدنم هم رشد کرد و حتی در بزرگسالی، یکی از اصلیترین منابع لذت و رضایتم بود. برای کسانی که عشق خالص و وفادارانه یک حیوان خانگی را تجربه کردهاند، نیازی به توضیح نیست که چقدر این دلبستگی میتواند عمیق و رضایتبخش باشد.
اما سرنوشت مقدر کرده بود که من به موجودی پست و حقیر تبدیل شوم. تحت تاثیر شیطان الکل، شخصیتم روز به روز دستخوش تغییرات هولناکی شد. تندخوتر و بیحوصلهتر شدم، تا جایی که حتی خودم را هم نمیشناختم. دیگر به احساسات دیگران کوچکترین اهمیتی نمیدادم و زبانم به بدترین ناسزاها آلوده شده بود. حتی به همسرم که همیشه مهربانترین و صبورترین همراهم بود، توهین میکردم و او را مورد ضرب و شتم قرار میدادم. حیوانات خانگیام هم از خشم من در امان نبودند. آنها را نادیده میگرفتم و وقتی به خانه میآمدم، با آنها بدرفتاری میکردم. همه آنها را آزار میدادم - به همه آنها به جز پلوتو که هنوز کمی احترام برایش قائل بودم.»
تعداد مشاهده: 35 مشاهده
فرمت فایل دانلودی:.zip
فرمت فایل اصلی: PDF
تعداد صفحات: 16
حجم فایل:0 کیلوبایت